براي او كه دوستش دارم ...

براي او كه دوستش دارم ...

عاشقانه

منوي اصلي

آرشيو موضوعي

آرشيو مطالب

لينکستان


امکانات

ورود اعضا:


نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

<-PollName->

<-PollItems->

آمار وب سایت:
 

بازدید امروز : 20
بازدید دیروز : 21
بازدید هفته : 96
بازدید ماه : 245
بازدید کل : 69546
تعداد مطالب : 98
تعداد نظرات : 49
تعداد آنلاین : 1


متن شعرهاي مريم حيدرزاده

 


تو یعنی
تو یعنی گونه های غنچه ای را
به رسم مهربانی ناز کردن
تو یعنی کوچه باغ آرزو را
به روی گام یاسی باز کردن
تو یعنی وسعت معصوم دل را
به معنای شکفتن هدیه دادن
تو یعنی بوته ای از رازقی را
میان حجم گلدانی نهادن
تو یعنی جستجوی آبی عشق
تو یعنی فصل پک پونه بودن
تو یعنی قصه شوق کبوتر
تو یعنی لذت سبز شکفتن
تو یعنی با تواضع راز دل را
به یک نیلوفر بی کینه گفتن
تو یعنی وسعتی تا بی نهایت
تو یعنی نغمه موزون باران
تو یعنی تا ابد ایینه بودن
برای خاطر دلهای یاران
تو یعنی در حضور نیلی صبح
گلی را به بهار دل سپردن
تو یعنی ارغوانی گشتن و بعد
هزاران دست تنها را فشردن
تو یعنی مثل شبنم عاشقانه
گلوی یاس ها را تازه کردن
تو یعنی حجم رویای گلی را
میان کهکشان اندازه کردن
تو یعنی پونه را زیر باران
میان کهکشان اندازه کردن
تو یعنی بی ریا چون یاس بودن
و یا به شهر شبنم ها رسیدن
تو یعنی انتظار غنچه ها را
میان شهر رویا خواب کردن
تو یعنی غصه های زرد دل را
به رنگ نقره مهتاب کردن
تو یعنی در سحرگاهی طلایی
به یک احساس تشنه آب دادن
تو یعنی نسترن های وفا را
به رسم مهربانی تاب دادن
تو یعنی غربت یک اطلسی را
ز شوق آرزو سرشار کردن
تو یعنی با طلوع آبی مهر
صبور و شوق آرزو سرشار کردن
تو را آن قدر در دل می سرایم
که دل یعنی ترا زیبا سرودن
فدای تو شقایق احساس
و رویای بی آغاز سرودن

######

منو ببخش اگه فقط اسمتو تکرار می کنم
عشق تو رو بهونه گریه گیتار می کنم
منو ببخش اگه برات میمیرم و زنده می شم
اگه با دیوونگیام پیش تو شرمنده می شم
منو ببخش اگه میخوام فقط بشی مال خودم
ببخش اگه کمم ولی زیادی عاشقت شدم...

وقتی كه عاشقم شدی

 

وقتی که عاشقم شدی پاییز بود و خنک بود
تو آسمون آرزوت هزارتا بادبادک بود
تنگ بلوری دلت درست مث دل من
کلی لبش پریده بود همش پر ترک بود
وقتی که عاشقم شدی چیزی ازم نخواستی
توقعت فقط یه کم نوازش و کمک بود
چه روزا که با هم دیگه مسابقه می ذاشتیم
که رو گل کدوممون قایق شاپرک بود ؟
تقویم که از روزا گذشت دلم یه جوری لرزید
راستش دلم خونه ی تردید و هراس و شک بود
دیگه نه از تو خبری بود ،‌ نه از آرزوهات
قحطی مژده و روزای خوش و قاصدک بود
یادم میاد روزی رو که هوا گرفته بود و
اشکای سرخ آسمون آروم و نم نمک بود
تو در جواب پرسشم فقط همینو گفتی
عاشقیمون یه بازی شاید ،‌ یه الک دولک بود
نه باورم نمی شه که تو اینو گفته باشی
کسی که تا دیروز برام تو کل دنیا تک بود
قصه ی با تو بودن و می شه فقط یه جور گفت
کسی که رو زخمای قلب من مث نمک بود

 

طعم تلخ واقعیت
بذار یواش شروع کنم ، سلام گلم ، هم نفسم
آرزوهام راضی شدن ، دیگه بهت نمی رسم
گفتم چیا گفتی بهم ، گفتی که اینده داری
دنیا همش عاشقی نیست ، گریه داری ، خنده داری
گفتم که گفتی من باشم به لحظه هات نمی رسی
به قول دل شاید دلت گرو باشه پیش کسی
خلاصه گفتم که چشات قصد رسیدن نداره
رؤیاها کاله و دسات خیال چیدن نداره
گفتم که گفتی زندگی ت غصه داره ، سفر داره
هم واسه من هم واسه تو با هم بودن خطر داره
گفتم تو گفتی رؤیاها مال شبای شاعراس
شهامتو کسی داره که شاعر مسافراس
مسافرا اون آدمان که با حقیقت می مونن
تلخیاشو خوب می چشن ، غصه هاشو خوب می دونن
گفتم فقط می خوای واست یه حس محترم باشم
عاشقیمو قایم کنم ، تو طالع تو کم باشم
گفتم که گفتی ما دو تا به درد هم نمی خوریم
ولی یه جا مثل همیم ، هر دومون از قصه پریم
گفتیم تو گفتی می تونیم یادی کنیم از همدیگه
اما کسی به اون یکی لیلی و مجنون نمی گه
گفتم تو گفتی سهممون از زندگی جدا جداس
حرف تو رو چشم منه ، اما اینام دست خداس
هر چی که تو گفته بودی ، گفتم به دل بی کم و بیش
حال خودم ؟ نه راه پس مونده برام نه راه پیش
این حرفای خودت بوده ، از من دیوونه تر دیدی ؟
اصلا نگفتم اینا رو خودت دیدی یا شنیدی
دلم که حرفاتو شنید ، اول که باورش نشد
ولی نه ، بهتره بگم ، نفهمیدش ، سرش نشد
یه جوری مات و غمزده ، فقط به دورا خیره شد
زنگ ازرخش نه ، نپرید ، شکست و مرد و تیره شد
بلور رویا هام ولی چکید ، مث خواب تگرگ
آرزوهام از هم پاشید ، رسید ته کوچه ی مرگ
راستش ازم چیزی نموند ، به جز همین جسم ظریف
خوب می دونی چی می کشه غریب تو خونه ی حریف
نگی چرا نوشته هام لطیف و عاشقونه نیست
رؤیا و آرزوم که هیچ ، حتی دل دیوونه نیست
زیبا باید تنهایی من این نامه روسیا کنم
رسم گذشته ها می گه باید به تو نگا کنم
حرفاتو گفتم به خودت ، ببینی راستی تو زدی
اصلا توی ذات تو هست ، یه همچی چیزی بلدی ؟
اگر تو بیداری بودی ، بشین میادش خبرم
اگر نگفتی بنویس ، من می خوام از خواب بپرم
دوست دارم چه توی خواب ، چه توی مرگ و بیداری
فدای یک تار موهات ، که تو من و دوس نداری
مواظب آدما باش ، زندگی گرگه زیبا جون
خدای رویای منم ، هنوز بزرگه زیبا جون
دوشنبه ی پر از غم یه ظهر گرم مردادی
با اون چشای روشنت چه کاری دست من دادی

 

سرش میشد ، سرم میشه
کاش که عشق و عاشقی ، جوون و پیر سرش می شد
اونی که خیلی دوسش دارم ، اسیر سرش می شد
کاش دلی که نمی دونم چرا قسمتم شده
آدم پر از حیا و سر به زیر سرش می شد
اونی که عاشقشم کاش که بلا سرش می شد
معنی واژه ی تلخ مبتلا سرش می شد
اونی که همش منه ، دوست نداره تا ما باشیم
واژه ی رسمیو سنگین شما سرش می شد
اونی که عاشقشم کاش کمی شب سرش می شد
عاشقی با احترام و با ادب سرش می شد
عمریه تو حسرت گرمی دستاش می سوزم
اونی که منو سوزونده کاش که تب سرش می شد
اونی که عاشقشم کاش آرزو سرش می شد
معنی جمله ی ناز تو بگو سرش می شد
حرفامو که می دونم ، بخوام ، نخوام گوش نمی ده
لااقل کاش تو قصه ، گفتگو سرش می شد
اونی که عاشقشم کاش گل یاس سرش می شد
صفری که هدیه ی اونه تو کلاس سرش می شد
کاش یه لحظه خودشو فقط به جای من می ذاشت
شوق درد عاشقای بی حواس سرش می شد
اونی که عاشقشم ، کاش آسمون سرش می شد
جز دو رنگی ، یه کم از رنگین کمون سرش می شد
عمریه بهش می گم دیوونتم ، سکوتو هیچ نه که عاشقم بشه ، کاش که جنون سرش می شد
اونی که عاشقشم کاش که وفا سرش می شد
شمع و پروانه و فانوس و خدا سرش می شد
نمی خوام تمام حرفا رو بفهمه لااقل
کاش خود دوست دارم ، جدا جدا سرش می شد
اونی که عاشقشم کاش می میرم سرش می شد
واس خاطر تو ماهو می گیرم سرش می شد
یه جوری زمزمه می کنه که از پیشش برم
لااقل کاش نمی شه ، کاش نمی رم سرش می شد
ایکاش اون فقط یه کم در به دری سرش می شد
اینکه می میره دل از بی خبری سرش می شد
کاش همه رنگایی که خودش می خواد و نمی دید
یه کمی رنگ من خاکستری سرش می شد
اونی که عاشقشم ، کاش که سفر سرش می شد
رفتن و هجرت و کوچ و بال و پر سرش می شد
نه دوسم داره ، نه می گه دوستت نداشته باشمش
کاش یه بار منم به همراهت ببر ، سرش می شد
اونی که عاشقشم کاش که جواب سرش می شد
میون هر کی که داره ، انتخاب سرش می شد
کاش جای خیلی چیزا که بلده فقط یه کم
عشق این عاشقو بی حد و حساب سرش می شد
کاش یه کم... منو نگا کن ، تو وفا سرت می شد ؟
شمع و پروانه و فانوس و خدا سرت می شه ؟
من خودم یه وقتا دیدم نگران من می شی
ترس وکهکشان و گیتار و دعا سرت می شه ؟
ببینم قایم نکن خیلی چیزا سرت می شه
بدی و زشتی قلب آدما سرت می شه
واسه ی همینه که خوب داری بازی می کنی
که همین حرفایی که زدم کجا سرت می شه
تو تمام دردامو سرت می شه ، سرت می شه
نه که حالا ، از اون اول همیشه سرت می شه
می دونی عاشقتم ، دلت برام شور می زنه
ولی بیشتر از می خوامش ، نمی شه سرت میشه
من می رم ، حرفای من یه روزی باورت می شه
شعر من کلید قفل زرد دفترت می شه
اما هر چی که شدی ، رسیدی به هر جا بدون
گفته بودم تو قد فرشته ها سرت می شه
من که هر چیزی نوشتم از تو باز سرم نشد
اینکه شاید نباشم پیش تو باورم نشد
فکرامو کرده بودم خواستم همین حالا برم
نذارش پای دروغ ، آره نشد برم ، نشد

 

خیال
دیشب دوباره دیدمت اما خیال بود
تو در کنار من بشینی؟..... محال بود
هر چه نگاه عاشق من بی نصیب بود
چشمان مهربان تو پاک و زلال بود
پاییز بود و کوچه ای و تک مسافری
با تو چقدر کوچه ی ما بی مثال بود
نشنید لحن عاشق من را نگاه تو
پرواز چشم های تو محتاج بال بود
سیب درخت بی ثمر آرزوی من
یک عمر مانده بود ولی کال کال بود
گفتم کمی بمان به خدا دوست دارمت
گفتی مجال نیست ولیکن مجال بود
یک عمر هر چه سهم تو از من نگاه بود
سهم من از عبور تو رنج و ملال بود
چیزی شبیه جام بلور دلی غریب
حالا شکست وای صدای وصال بود
شب رفت و ماه گم شد و خوابم حرام شد
اما نه با خیال تو بودم حلال بود

######

 

توی باغا گل سرخی توی آسمون ستاره
جایی رو سراغ ندارم كه نشون از تو نداره
تاریخ تولد تو توی دفتر حسابم
شب كه چشمام و می بندم باز نمی ذاری بخوابم
عكس تو جور عجیبی توی چشمام می درخشه
دیوونم خدا می دونه كاش خودش من رو ببخشه
توی تابستون نسیمی آفتابی توی زمستون
تو همونی كه گرونه نمی یاد به دستم آسون
وقتی من تو آسمونم تو توی راه زمینی
مشكل اینه چون عزیزی هر جا باشی نازنینی
سفر دور و درازت بی خطر باشه الهی
بی خبر من و گذاشتی ولی نه تو بیگناهی
قیمت نگاه نازت خیلیه مث صداقت
مث خوب بودن تو سختی واسه اثبات رفاقت
توی خرداد گل یاسی توی آبان گل مریم
چه شكنجه ی قشنگی می كشی من و تو كم كم
چه تفاهمی تو عاقل دل من مات و دیوونه
درمونم دست چشاته اینم آخرین بهونه
دل تو یه وقتا سنگه یه روزم ممثل بلوری
شبا گاهی قرص ماهی یه روزم یه تیكه نوری
حوصله كه داشته باشی دو سه جكله می گی گاهی
اما میلت كه نباشه نمی دی حتی نگاهی
چون غروب خیلی قشنگه تو خود غروبی
چی بگم قحطی واژه ست هر چی هست خیلی خوبی
عكس نازت رو گذاشتم گوشه ی سفید دفتر
تا دیگه هیچكی نبینه یكی كمتر باشه بهتره
مث ‌آسمون عجیبی شبی آبی شبی قرمز
ولی هر رنگی كه باشی من و دوست نداری هرگز
یه روزی می شی یه دریا فرداش اما مثل كوهی
هر چی كه دلت می خواد باش هر جا باشی با شكوهی
پره از اسم قشنتگت صفحه صفحه ی كتابم
به همون تعداد اسما تو ولی دادی عذابم
لااقل خوب شد كه لطفی كردی و واسم نوشتی
معنی حرف تو این بود كه مطیع سرنوشتی
دلم و دادم به دست تو برای یادگاری
قابلی نداره بردار می دونم دوسم نداری
وقتی كه بارون می گیره چشام از عشق تو خیسه
دل برات به قول سهراب زیر بارون می نویسه
تنها آرزوم همینه تا یادم نرفته راستی
كاش یه روز بهم بگی كه من همونم كه می خواستی

######

 

سلام ای تنها بهونه واسه ی نفس کشیدن
هنوزم پر می کشه دل برای به تو رسیدن
واسه ی جواب نامت می دونم که خیلی دیره
بذا به حساب غربت نکنه دلت بگیره
عزیزم بگو ببینمکه چه رنگه روزگارت
خیلی دوست دارم تو مهتاب بشینم یه شب کنارت
سر تو مهربونی بذاری به روی شونم
تو فقط واسم دعا کن آخه دنبال بهونم
حالم رو اگه بپرسی خوبه تعریفی نداره
چون بلاتکلیفه عاشق آخه تکلیفی نداره
نکنه ازم برنجی تشنه ام تشنه ی بارون
چه قدر از دریا ما دوریم بیگناهیم هر دو تامون
بد جوری به هم می ریزه من و گاهی اتفاقی
تو اگه نباشی از من نمی مونه چیزی باقی
می دونی که دست من نیست بازیای سرنوشته
رو قشنگا خط کشیده زشتا رو برام نوشته
باز که ابری شد نگاهت بغضتم واسم عزیزه
اما اشکات رو نگه دار نذار اینجوری بریزه
من هنوز چیزی نگفتم که تو طاقتت تموم شد
باقیش و بگم می بینی گریه هات کلی حروم شد
حال من خیلی عجیبه دوست دارم پیشم بشینی
من نگاهت بکنم تو تو چشام عشق رو ببینی
یادته من و تو داشتیم ساده زندگی می کردیم
از همین چشمه ی شفاف رفع تشنگی می کردیم
یه دفه یه مهمون اومد عقلم رو یه جوری دزدید
دل تو به روش نیاورد از همون دقیقه فهمید
اولش فکر نمی کردم که دلم رو برده باشه
یا دلم گول چشای روشنش رو خورده باشه
اما نه گذشت و دیدم دل من دیوونه تر شد
به تو گفتم و دلت از قصه ی من با خبر شد
اولش گفتم یه حسه یا یه احترام ساده
اما بعد دیدم که عشقه آخه اندازش زیاده
تو بازم طاقت آوردی مث پونه ها تو پاییز
سرنوشت تو سفیده ماجرای من غم انگیزه
بد جوری دیوونتم من فکر نکن این اعترافه
همیشه نبودن تو کرده این دل و کلافه
می دونم فرقی نداره واست عاشق بودن من
می دونم واست یکی شد بودن و نبودن من
می دونم دوسم نداری مث روزای گذشته
من خودم خوندم تو چشمات یه کسی این رو نوشته
اما روح من یه دریاست پره از موج و تلاطم
ساحلش تویی و موجاش خنجرای حرف مردم
آخ چه لذتی داره ناز چشماتو کشیدن
رفتن یه راه دشوار واسه هرگز نرسیدن
من که آسمون نبودم اما عشق تو یه ماهه
سرزنش نکن دلم رو به خدا اون بی گناهه
تو که چشمای قشنگت خونه ی صد تا ستاره س
تو که لبخند طلاییت واسه من عمر دوباره س
بیا و مثل گذشته جز به من به همه شک کن
من بدون تو می میرم بیا و بهم کمک کن

######

مث اون موج صبوری که وفاداره به دریا
تو مهی مثل حقیقت مهربونی مث رویا
چه قدر تازه و پکی مث یاسای تو باغچه
مث اون دیوان حافظ که نشسته لب طاقچه
تو مث اون گل سرخی که گذاشتم لای دفتر
مث اون حرفی که ناگفته می مونه دم آخر
تو مث بارون عشقی روی تنهایی شاعر
تو همون آبی که رسمه بریزن پشت مسافر
مث برق دو تا چشمی توی یک قاب شکسته
مث پرواز واسه قلبی که یکی بالاشو بسته
مث اون مهمون خوبی که میآد آخر هفته
مث اون حرفی که از یاد دل و پنجره رفته
مث پاییزی ولیکن پری از گل های پونه
مث اون قولی که دادی گفتی یادش نمی مونه
تو مث چشمه آبی واسه تشنه تو بیابون
تو مث یه آشنا تو غربت واسه یه عاشق مجنون
تو مث یه سرپناهی واسه عابر غریبه
مث چشمای قشنگی که تو حسرت یه سیبه
چشمه ی چشمای نازت مث اشک من زلاله
مث زندگی رو ابرا بودنت با من محاله
یک روزی بیا تو خوابم بشو شکل یک ستاره
توی خواب دختری که هیچ کس و جز تو نداره
تو یه عمر می درخشی تو یه قاب عکس خالی
اما من چشمام رو دوختم به گلای سرخ قالی
تو مث بادبادک من که یه روز رفت پیش ابرا
بی خبر رفتی و خواستی بمونم تنهای تنها
تو مث دفتر مشقم پر خطای عجیبی
مث شاگردای اول کمی مغرور و نجیبی
دل تو یه آسمونه دل تنگ من زمینی
می دونم عوض نمی شی تو خودت گفتی همینی
تو مث اون کسی هستی که میره واسه همیشه
التماسش می کنی که بمون اون میگشه نمیشه
مث یه تولدی تو مث تقدیر مث قسمت
مث الماسی که هیچ کس واسه اون نذاشته قیمت
مث نذر بچه هایی مث التماس گلدون
مث ابتدای راهی مث اینه مث شمعدون
مث قصه های زیبا پری از خوابای رنگی
حیفه که پیشم نمونن چشای به این قشنگی
پر نازی مث لیلی پر شعری مث نیما
دیدن تو رنگ مهره رفتن تو رنگ یلدا
بیا مثل اون کسی شو که یه شب قصد سفر کرد
دید یارش داره میمیره موند ش و صرف نظر کرد


نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:





نويسنده: بهمن فيروزه تاريخ: سه شنبه 27 دی 1390برچسب:, موضوع: <-PostCategory-> لينک به اين مطلب

درباره وبلاگ

چه خوش خیال است ... فاصله را میگویم ...! به خیالش تو را از من دور کرده است ؟ ولی نمیداند که جای تو امن است... اینجا !!! میان قلبم ...... تلفن تماس : 09158863593 bfirozeh@yahoo.com zex_persia@yahoo.com mosafer_tanha998@yahoo.com نظر یادتون نره !!!

نويسندگان

لينکهاي روزانه

جستجوي مطالب


© All Rights Reserved to asheghaneh73.http://asheghaneh73.loxblog.com/ | Template By: